شرح حال نفس مامان
سلام ب جیگر طلای مامان عزیزکم توی این پست می خوام از ماهی ک پشت سر گذاشتی بگم هر چند چون مسافرت بودیم نتونستم بهت بیست و دو ماهگیتو اینجا تبریک بگم اما حضوری هم من و هم بابایی بوسیدیمت و بهت بیت و دومین ماه زندگیتو تبریک گفتیم نازنینم چند روزی هست ک از شیر گرفتمت و خداروشکر روزای خیلی سختشو پشت سر گذاشتیم و تو هم حالا دیگه عادت کردی و کمتر بهونه گیر میکنی فرشته من توی ماهی ک گذشت تونستی چشممو روشن کنی و مامان و بابا رو درست بگی و این خیلی برام شیرین بود ولی همچنان به بابا خیــــــــــــــــلی وابسته هستی حتی با عرض کمی حسودی بیشتر از من ... تـــــــــــازه عزیز دلم تو که بابا رو فقط سه چهار ساعت آخر ش...